

بالاخره برگشتممممممم به آغوش نت دلم براتون اندازه ی یه سوسک شده بود بله بله درس فهمیدین...این زنگ زنگ تاریخه... خوب لطفا زیپ دهنتونو ببندین و به من گوش بدین خوب درس امروزمون در مورد تاریخچه ی کلمه ی پفیوزه(ذاتا چیز دیگه ای واسه گفتن ندارم)... یه روز یه آقایی چن تا از کارکنان فرمانداری و خونواده ی خودشو جم می کنه می بره تهران خب این میره خونوادشو پهن میکنه تو هتلو با کارکنان فرمانداری که عضو حزب لینا لوله ای بودن میرن تو بخشداری ... اینا هی دنبال آقای بخشدار میگردن ولی پیداش نمی کنن آخرش این آقایون از بس به کارکنان بخشدار فش و ناسزا میگن که اینا راضی میشن و میفرستن به بخشداری... آقای فلانکس رف جلسه ساختمون پیداش کنین آقای بخشدار رسیدن که به طرف ماشین قراضش در حال حرکته... این آقای ما از اون طرف داد میزنه آقای فلانکس این به ایشون گوش نمی ده هووووووووووووووووووووی با توام هنوز سرشو انداخته پایین به کار خودش مشغوله آخرش جنابعالی عصبانی شده آماده ی فش دادن می شه ... ولی متاسفانه این فشی که این میخواد بگه اصطلاح فارسی نداره (همون چُپِیُغلو)بعدش می بینه که مرتیکه ی مرده شور داره از دس میره... و کلمه ی پفیوز به دنیا میاد یاد گرفتییین؟؟؟آفرین فردا ۳ درس آخر پرسشه از همه می پرسم و اما... بچه ها این روزا سرم بسی شلوغ می باشد... ریخته رو سر من بیچاره وای ببخشید الان تمیزش میکنم خلااااصه اینو بدونین که من بی معرفت نشدم سرم شلوغه نتونستم بیام...تو بیمارستانم اتفاقات جالب زیادی برام افتاد که حوصله ی توضیح ندارم خو من برم کلی کار دارم خبر ندادمم ببخشید دیگهههههههه راستی اون داستان بالایی تا اونجایی که خبر دارم حقیقت داره... آخه یارو از دوستای پدر بنده بود...مامانم تعریف کرده... تو بیمارستان وقتی که بی هوش بود!!!!! تازه میدونین وسط جراحی چیکار میکرده از شعرای شیخ بهایی فعلا...
نظرات شما عزیزان:
؟!؟!!؟!
!!!!
!!!!!!
!!
!!!!
!!!منشی به اینا میگه که
!!!!اگه عجله کنین می تونین تو فلان قسمت
!!!!حالا اینا دویدن و دویدن
به
!!!!
!!؟؟؟!؟!؟؟!!
!!!!
!
!!!
پای مامانمو جراحی کردن همه ی کارای خونه!!دکتره یه غده ی عصبی از
!!!!!
!!؟!
!!!!
!!
Power By:
آرزو |